سفارش تبلیغ
صبا ویژن

موقتا عنوان ندارد

افطاری فرشته‏ها

مظاهر دیدگاه

بیماری مثل چکشیه که می‌تونه روحت را سفت کنه یا روحت را خورد کنه .. ایمانتو... زندگیتو ... یکی از قشنگ‌ترین قسمت‌های زندگی آدم وقتیه که مریض می‌شه. وقتیه که گوشه خونه می‌افته. وقتیه که روی تخت بیمارستان با اون لباس بی‌خود و ضایع به سقف خیره می‌شه و همه براش کمپوت و میوه می‌یارن؛ بدم می‌یاد هی‌ی‌ی. اگر یه خورده کم بیاره، زمین و زمان را بهم می‌ریزه و حتی بعضی به کفر گفتن می‌افتن،‌بعضی هم مثل مسلم راه‌شون را از روی همین تخت‌ها پیدا می‌کنن.
با پدرم رفتیم به عیادت فرشته‌ای که کلکسیون درده. از بیماری قلبی و ریه گرفته تا سنگ کلیه و بیماری معده و فشار و خون و قند. یه همه فن‌حریف حرفه‌ای. هر وقت می‌بینمش انگار دنیا را بهم دادن. لبخندش دلم را شاد می‌کنه
(فقط سه نفر می‌تونن این حس قشنگ را بهم القا می‌کنن). با اینکه خیلی شرایطش ناجوره دلسوزی و دعا برای ما از زبانش نمی‌افته. خوشم می‌یاد یه لحظه هم شکر خدا از زبونش نمی‌افته. کنارش می‌شینم و باهم حرف می‌زنیم. وقتی سر یخچال می‌رم که مثلا از خودم و خودش پذیرایی کنم، مثل همیشه تخت بقلی می‌پرسه پسرته؟ لبخندی می‌زنه و می‌گه نه،‌ خواهر زادمه.
هیچ وقت برای مریض کمپوت و شیرینی نگرفتم، گل هم نگرفتم، سعی کردم اون جوری که دوست دارم بقیه بیان به عیادتم برم عیادتش. دوست دارم وقتی برای عیادتم می‌آن خودشون باشن، زندگی‌شون را با خودشون ییارن، از دردهاشون بگن، از مشکلاتشون، از اینکه بچشون خیلی لوس شده و می‌ترسن که ادامه داشته باشه، یا مثلا اینکه یه موسیقی جدید شنیدن، بلوتوث می‌کنند روی گوشی داداشم(مال خودم از این نفتی‌هاس) انگار نه انگار که تو مریضی و حالت مثلاً جالب نیست. نمی‌خوام بودن یا نبودن من تو زندگی بقیه تاثیری داشته باشه. می‌خوام بدون من هم زندگی‌شان را عادی ادامه بدن. خیلی ارزش داره برام که در هر صورتی به زندگی‌شون برسن و خدای ناکرده برای خانواده‌شان لحظه‌ای کم نذارن.

حاشیه:
از رفتن به عیادت مریض خیلی لذت می‌برم، از قدم زدن تو بیمارستان هم. حال می‌ده وقتی حالت مساعده، یادت بیاد که روزی مریض بودی،‌روزی محتاج همین قرص‌ها و سرم‌ها و تست‌ها بودی. نمی‌دونی به خدا چی بگی، احساس می‌کنی گوشه‌ای از قدرتش را درک می‌کنی و به کوچولویی که سرم به دست با مادرش قدم می‌زنه لبخند می‌زنی و به قدرت و رافتش امید داری، امید.

از عمق وجودم دعا می‌کنم که راه هیچ کس به اینجا باز نشه ... چند لحظه هم برای دوستانم گریه کردم، بماند.
خالم چندین ساله که روزه نمی‏تونه بگیره، ولی همیشه روزس ... می‏گن فرشته روزشو با گریه افطار می‏کنه ...
برای سلامتی خالم و همه مریض‌ها صلوات محمدی عنایت کنید.


کلمات کلیدی: روزنوشت

?بازدید امروز: (33) ، بازدید دیروز: (71) ، کل بازدیدها: (271465)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ